حالا بیست و هفت ساله ام . عددی که برای سن و سال عددی نسبتا بزرگ است . برای قیافه و فیزیک من که دیگر خیلی بزرگ تر .
اما هست . سال های عمرم دارند میروند و پیری به این موضوع کاری ندارد که سن به قیافه و فیزیک ِ طرف میخورد یا نه .
من بیست و هفت ساله ام و چیزی از خیال ِ خوش ِ روزهای بیست سالگی ام برای امروز به یاد ندارم . فقط یادم می آید که چطور توی سالهایی که وضع اقتصادی خانواده ها بهم ریخت ، من رفتم سرکار . و چطور توی این سالهایی که آمد و رفت صبح های زود بیدار شدم و کار کردم .
کار کردن خوب است  و حالا بعد از پنج سال کار کردن عشق من هم هست . چون که آمده ام توی محیطی که کار کردن من را خسته نمیکند . یا حداقل از سایر کارهایی که تا قبل از آن میکردم ، کمتر خسته ام میکند . دو شغله هستم و حالا حداقل هر دو را دوست دارم . شغل اولم مجابم کرده که دوباره درس بخوانم ، ارشدم را بگیرم و فکرش رویاهای زیادی را در سرم روشن کرده . توی همه ی این سال ها دستم توی جیب خودم بوده و از احدی توقع مالی نداشته ام و فکر میکنم همین موضوع باعث روشن شدن راهم شده . از من حرکت بوده همیشه و برکت هم خداراشکر به همراهش بوده . من از درسی که خواندم نانی درنیاوردم اما دست از تلاش نکشیدم . حالا اگر بزرگترین دستاورد زندگی ام را بخواهند نام ببرم ، همین را میگویم . همین که در راهی قدم گذاشتم که ربطی به رشته ام نداشت اما در آن توانستم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم .
گاهی فکر میکنم حتما زندگی هم از من همین را میخواست. همین که ببیند من دارم روی ِ تردمیل ِ تلاش میدوم و هرچند هر سالی که می آید مجبور میشوم بخاطر شرایط اقتصادی رویاهایم را عقب تر بیاندازم اما  نباید دست از تلاش بردارم .
خیلی صبح ها به این فکر میکنم که امشب تردمیل را خاموش میکنم دیگر و آرام مینشینم یک گوشه و زانوهایم را ماساژ میدهم . اما شب ها فکر میکنم چند روز ِ دیگر هم بدو . حیف نیست ؟ دویدن بهتر است یا نشستن ؟ اصلا چه فرقی دارند ؟ هر دو یکجوری خسته کننده اند . اما دویدن پویاتر است .

پس روی ِ دور ِ تلاش بمان . چشم هایت را ببند و فکر کن آخر ِ خط ِ این تردمیل ، هر چند که ساکن است اما یک پنجره است رو به بهاری که همیشه دلت میخواسته . با خودم میگویم اگر نمیتوانی از جایت تکان بخوری ، فصل ها را تغییر بده . بهار را به خانه ات بیاور و آن وقت از دویدن میان ِ آن طبیعت لذت ببر . "آن" برای اشاره به دور است . اما تا "آن"جا فاصله ای هست که قطعا پیمودنی ست . هیچ فاصله ای نیست که پیمودنی نباشد . حداقل برای من نیست. چون که مجبورم بخاطر ِ دویدن و خسته نشدن اینطور فکر کنم . به هر حال مردن روی تردمیل خیلی دراماتیک تر از مردن روی صندلی ست . مگر نه ؟

زندگی روی ِ دور ِ تلاش

والنتاین برای بابا ، ولنتاین برای ما .

ِ ,ام ,، ,فکر ,میکنم ,ها ,فکر میکنم ,ِ تلاش ,روی ِ ,کار کردن ,چون که

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

برات مرکز تخصصی تولید انواع راهبند امنیتی دکتر جواد عاملی کد تخفیف الوپیک هفت شهر عشق گروه های صنعتی تلگرام BLΛƆKPIИK نمایندگی لپ تاپ اچ پی در کرج نایت فیلم کلیک بوم